آرشیو دسته بندی: تس گالاگر

کراوات‌های آقای ودریف

گاهی یکی از کسانی که به دیدن‌اش می‌آیند لباسی را با چوب‌رختی به ماشین می‌برد و با لباس‌های خودش از قلاب کنار پنجره ماشین آویزان می‌کند. بعضی وقت‌ها هم بسته‌هایی که دورشان کاغذ پیچیده‌اند در دست‌هاشان است و من نمی‌توانم سر در بیاورم توی آن‌ها چیست و او چه چیزهایی را بخشیده؛ پیراهن، کتاب یا عطر و ادکلن‌های شوهرش. هرچند همین را هم فقط حدس می‌زنم، شاید اصلاً ادکلنی در کار نباشد و من اشتباه کنم، اما به هرحال از وقتی که توانسته به خودش مسلط شود کم‌کم وسایل شوهرش را به دیگران می‌بخشد.