حالا میتوانم اعتراف کنم که علت واقعی رفتنم به سیهنا و تمام کردن تحصیلات دانشگاهیم در آنجا چه بود. به خاطر آمینتا بود. این نام چوپانی را اشتباهاً به دختر جوان بسیار زیبایی داده بودند. اهالی سیهنا اغلب نام فرزندانشان را از دیوان شعرا برمیگزینند. نعلبندهایی هستند که نامشان نارچیزو یا فیدهلیو است. قصابهایی که زفیرو یا آپولو نام دارند و چقدر لائورا و بئاتریچه! برای متقاعد کردن خانوادهام گفتم که زندگی در سیهنا خیلی ارزان است، که وقتم تلف نمیشود (شهر درهمچپیدهای است و دورش دیواری، مثل یک کالج). که استادها همه عالیاند، بنابراین میتوانم در مدت کوتاهی مدرکم را بگیرم و مشغول کار شوم.