آرشیو دسته بندی: جمشید محبی

بهترین کارگردان

این که تصمیم گرفتند توی جشنواره‌ی امسال مجری را هم مثل بقیه بی‌خبر بگذارند از هویت برنده‌ها، کار جالبی است به نظرم. تا اینجا که جالب بوده. اجرایم را با دشواری‌هایی همراه کرده اما در عوض همه چیز طبیعی است. مجبور نیستم زور بزنم برای تعلیق ساختگی. اسم‌ها را داغ، داغ از پاکت درمی‌آورم و می‌فرستمش توی میکروفون. حس‌هایی هم که می‌گیرم واقعی است، یعنی اگر پاکت بهترین کارگردان را بعد از اینکه کلی هیجان خرج سالن می‌کنم باز کرده و می‌بینم که اسم یکی از آنهایی است که کارهایش را دوست دارم، جوری با مشت گره کرده یک لنگه پا نیم‌پرشی می‌کنم و «یوهو» می‌گویم که انگار برادر کوچکترم قرار است بیاید بالا.

زن خانگی

شوهرم توی زندگی با من مثل پرنده‌ای در قفس است؛ خودش اینطور می‌گوید اما مشخصاً چرت می‌گوید. مشخصاً چرت می‌گوید چون نمی‌فهمد که مهمترین دلیل زنده بودنم است، دلخوشی‌ام برای ادامه‌ی زندگی و امیدم برای شروع روزی تازه است. بدون او می‌میرم، بدون او احساس ناامنی می‌کنم و تو همه‌ فامیل و دوست و آشنا کیست که نداند با همه وجودم عاشقش هستم.